لحظه های تنهایی چه دیر میگذرد.....
دلم را به درد می آورد و مرا از زندگی خسته میکند!
شاید این سرنوشت من است که اینگونه دلشکسته باشم....
آهنگ زندگی غمگین شده ، لحظه ها هم نفس گیر شده.....
آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم...
چه دیر میگذرد این لحظه های سرد ،
دیر میگذرد و اعماق دلم را میسوزاند....
حال و هوای این لحظه به رنگ غروب است ،
آه که چقدر این دنیا سوت و کور است!
من یک قلب شکسته در سینه دارم ،
قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است....
دلم میخواهد سکوت قلبم را بشکنم اما بغض غریبی گلویم را گرفته است....
در حالی که بغض گلویم را میفشارد این چشمها نیز برای خود میبارد....
ببار ای چشمهای گریانم ، تا میتوانی اشک بریز و دلم را خالی کن....
ببار که دلم بدجور گرفته است.....
ای غروب تلخ تو دیگر بیخیال من شو.....
نیا که دیگر طاقت غمهایت را ندارم...
چه سخت است این زندگی ، چه تلخ است این لحظه ها ،
چه سرد است هوای قلبم.....
لحظه ها چه دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.....
کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها.....
لا به لای این غمها نه شادی هست و نه لبخندی!
رنگ شادی را فراموش کرده ام ،
دلم را به طلوع فردا خوش کرده ام.....
شب آمده و دل پر از دردم را خاموش کرده!
من هستم و یک قلب تنها ...
زندگی خسته میکند!
شاید این سرنوشت من است که اینگونه دلشکسته باشم....
آهنگ زندگی غمگین شده ، لحظه ها هم نفس گیر شده.....
آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم...
چه دیر میگذرد این لحظه های سرد ،
دیر میگذرد و اعماق دلم را میسوزاند....
حال و هوای این لحظه به رنگ غروب است ،
آه که چقدر این دنیا سوت و کور است!
نمیخواهم که بگویم غمگینم ، نمیخواهم که احساس کنم که نا امیدم
من یک قلب شکسته در سینه دارم ،
قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است....
دلم میخواهد سکوت قلبم را بشکنم اما بغض غریبی گلویم را گرفته است....
در حالی که بغض گلویم را میفشارد این چشمها نیز برای خود میبارد....
ببار ای چشمهای گریانم ، تا میتوانی اشک بریز و دلم را خالی کن....
ببار که دلم بدجور گرفته است.....
ای غروب تلخ تو دیگر بیخیال من شو.....
نیا که دیگر طاقت غمهایت را ندارم...
چه سخت است این زندگی ، چه تلخ است این لحظه ها ،
چه سرد است هوای قلبم.....
لحظه ها چه دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.....
کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها.....
لا به لای این غمها نه شادی هست و نه لبخندی!
رنگ شادی را فراموش کرده ام ،
دلم را به طلوع فردا خوش کرده ام.....
شب آمده و دل پر از دردم را خاموش کرده!
من هستم و یک قلب تنها ...
نظرات شما عزیزان: